در شهری که ایدهها همیشه جایی برای رشد دارند، نخستین TEDxNeshatStreet با موضوع «Breakthrough» یا همان «دستیابی به موفقیت» شکل گرفت؛ جایی برای روایت لحظاتی که انسان از مرزهای خود عبور میکند و به کشفی تازه میرسد. این رویداد نه صرفاً مجموعهای از سخنرانیها، بلکه تجربهای زنده از اندیشه، احساس و تحول بود؛ جایی که داستانهای واقعی از مسیرِ رشد و رهایی در کنار یکدیگر تنیده شدند.
ایدهٔ اصلی از آنجا آغاز شد که باور داشتیم موفقیت فقط یک مقصد نیست، بلکه لحظهای است که چیزی درون ما میشکند تا چیز تازهای متولد شود. «Breakthrough» در معنای واقعیاش یعنی همان جرقهای که پس از تردید و تلاش، در ذهن روشن میشود و مسیر را عوض میکند. با همین نگاه، تیمی از جوانان پرانرژی و متخصصان باتجربه گرد هم آمدند تا نخستین TEDx خیابان نشاط را در شیراز برگزار کنند؛ شهری که همیشه با شعر و تفکر شناخته شده است، اما این بار قرار بود با ایدههای نو و صداهای تازه طنینانداز شود.
در روز برگزاری، سالن در سکوتی باشکوه فرو رفته بود. نورها خاموش شدند و صدای راوی آغازگر بود: «به دنیای ایدهها خوش آمدید.» آنگاه ده سخنران، هر یک با داستانی متفاوت از مسیرِ دستیابی به موفقیت، روی صحنه آمدند. آرمان ولیان با سخنرانی خود دربارهٔ کاریزما، از قدرت حضور انسان در جمع گفت و اینکه چگونه شناختِ درونی میتواند ارتباط را به هنر تبدیل کند. امیرعباس کاشف، از لحظهٔ «یورکا» سخن گفت؛ همان لحظهٔ کشف در ذهن یک طراح که ایده از ناخودآگاه بیرون میجهد. مهدی میرعظیمی، روایتگر تابآوری بود — از شکستهایی که در مسیر، معنا میگیرند و ما را محکمتر میسازند.
دکتر محمدعلی صحرائیان، با نگاهی علمیتر، از مغز و تصمیمگیری گفت: اینکه چرا گاهی در نقطهای میمانیم و چرا گاهی ادامه میدهیم. حسام ناصری، آهنگساز جوان، از موسیقی بهعنوان زبانی برای عبور از مرز فرهنگها سخن گفت. صالح سخندان با بازی هنرمندانهاش میان علم و خیال، توهمات بصری را به استعارهای از ادراک و واقعیت تبدیل کرد. فرناک عسکری، از تجربهٔ میزبانی در بوتیکهتلها گفت و اینکه چگونه میتوان هر تعامل ساده را به خاطرهای ماندگار بدل کرد. یلدا رهدار، با شور و ایمان، از نقش زنان در اقتصاد آینده و مسیرِ کارآفرینی سخن گفت. سارا ندافی با صدای گرمش از میدان ورزش گفت و از سالهایی که تلاش، خستگی و امید را در هم آمیخت تا به سکوی قهرمانی رسید. و محمد اسماعیلی، خلبان الهامبخش، از آسمان گفت — از هیجان پرواز، از چشماندازی که تنها از بالا میتوان دید، و از معنای آزادی.
پشت صحنه اما، تیمی از بیش از چهل داوطلب جوان و پرتلاش با دقت هر ثانیه را مدیریت میکردند. از نور و صدا تا فیلمبرداری و پذیرایی، همهچیز با ظرافت و وسواس برنامهریزی شده بود. سعید ستوده، برگزارکننده و مدیر پروژه، در تمام مراحل حضور داشت؛ از انتخاب موضوع و سخنرانان گرفته تا طراحی تجربهٔ مخاطب. او باور داشت که موفقیت واقعی، در خلقِ لحظههایی است که انسان را به فکر وامیدارد و دلها را به هم نزدیک میکند.
تدکس خیابان نشاط فقط یک برنامهٔ فرهنگی نبود؛ پلی بود میان علم و هنر، میان نسلها و میان ایده و عمل. در هر سخنرانی، نوری تازه به ذهنها تابید و در هر گفتوگو، جرقهای از همکاری و خلاقیت شکل گرفت. حامیان مالی و برندهای مختلف نیز با باور به تأثیر اجتماعی این رویداد، همراه ما شدند تا کیفیتی شایسته و تجربهای فراموشنشدنی خلق شود.
در پایان روز، وقتی چراغها خاموش و سالن خالی شد، هنوز صداهایی از امید در فضا میپیچید. مخاطبان از سالن بیرون میرفتند، اما ذهنشان پر از سؤال، ایده و انگیزه بود. ما میدانستیم که کارمان تمام نشده؛ TEDx از آن لحظه آغاز میشد — در مکالمههایی که در خیابان، در دفترها، در خانهها ادامه مییافت.
هدف ما از برگزاری این رویداد، چیزی فراتر از الهام بود. میخواستیم جامعهای بسازیم که به گفتگو باور دارد؛ جامعهای که میداند موفقیت، فقط در رسیدن نیست، در اشتراک گذاشتن است. میخواستیم به مردم یادآوری کنیم که هرکدام از ما میتوانیم لحظهٔ «Breakthrough» خود را بسازیم — لحظهای که درونمان چیزی تغییر میکند و جهان پیرامونمان هم با ما تغییر مییابد.
امروز، وقتی به آن روز نگاه میکنیم، میبینیم که TEDxNeshatStreet تنها یک رویداد نبود؛ آغاز فصلی تازه برای شهر ما بود. شهری که از دل تاریخ برمیخیزد، اما در آینده نفس میکشد. شهری که در آن، ایدهها زندهاند و هر کس، سهمی از موفقیت را در داستان خودش مییابد.
و این تازه آغاز ماست…